سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به عمار پسر یاسر فرمود ، چون گفتگوى او را با مغیره پسر شعبه شنود . ] عمار او را واگذار ، چه او چیزى از دین بر نگرفته جز آنچه آدمى را به دنیا نزدیک کردن تواند ، و به عمد خود را به شبهه‏ها در افکنده تا آن را عذرخواه خطاهاى خود گرداند . [نهج البلاغه]

عاشق

 
 

 

نیستِش.... نمی دونم کجاست...

چه می کُنه... ولی می دونم که نَدارمش...

هیچ وقت نخواستم که تُو رو با چشمات به یاد بیارم...

نمی خواستم که تُو رو? توی گُم ترین آرزوهام ببینم...

نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم هنوزم دوستت دارم...

آخه حال و هوایِ پریشونیِ تو رو نداشتم...

تو گیر و دارِ...... نبودم.....

ای بابا...

دلِ تو? هیچ... حالِ اون? خوش...

اِی بی مُروّت.....

دیگه دلی می مونه که مثلِ دلِ کبوتر بتپه

که با شما از جون و زندگیش بگه؟؟؟

بگه که:

هنوز زندَست... هنوز زندَست... هنوز زندَست...

اگه صدا صدایِ منه... نفس اگه نفسِ توه...

بذار که اون خوش غیرتاش بدونن

که دل دله و با این...

دیگه دل نیست... دیگه دل نمی شه...

نه دیگه این واسه ما دل نمی شه....







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:6  بازدید

مجموع بازدیدها: 4808  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «